الهه خوشبختی

ساخت وبلاگ
 

 

گاهی الهه, خوشبختی, به سراغمان می آید و در میزند

 

آنقدر در میزند که از باز شدن در نا امید میشود

 

با خودش میگوید شاید خواب است

 

شاید گوشش سنگین شده باشد

 

از پنجره وارد میشود

 

تمام قسمتهای روشن خانه را دنبات میگردد

 

و در نهایت تو را در تاریک ترین گوشه خانه پیدا میکند

 

در حالی که با چشمان خیس بدبختی را تنگ در آغوش کشیدی

 

و مدام گریه میکنی و غمگینی

 

خوشبختی التماس میکند که عزیزم

 

او را رها کن

 

مایه آرامش و سعادت تو منم

 

مرا در آغوش بکش

 

من تو را گریان نمیکنم

 

من لبخند رضایت را روی لبانت مینشانم

 

من از عمق دل شادت میکنم

 

تو با من پرواز را تجربه خواهی کرد

 

بدبختی تو را زنجیر میزند و زمین گیرت میکند

 

اما تو گوشت بدهکار حرف های خوشبختی نیست ...

 

آنقدر بدبختی را دو دستی به خودت فشار میدهی

 

که صدای خوشبختی به گوشت نمیرسد

 

خوشبختی اندکی صبر میکند

 

از بی محلی هایت خسته میشود

 

از عشق تو به بدبختی خسته میشود

 

نا امید میشود از تو

 

با خودش میگوید : شاید او چشمان گریان را به لبهای خندان ترجیح میدهد

 

خوشبختی سرش را پایین می اندازد

 

رو بر میگرداند و میرود پی کارش

 

اما ... به سال نکشیده تو پشیمان میشوی

 

بدبختی را رها میکنی و به دنبال خوشبختی میگردی

 

تمام شهر را آسیمه سر به دنبالش روانه میشوی

 

اما این بار بدبختی است که تو را رها نمیکند

 

و نه تنها خوشبختی را پیدا نمیکنی

 

بلکه بدبختی هم به پای تو زنجیر شده و هر کجا که میروی به دنبالت می آید

 

در آن روز تا آخر عمرت هم که بگردی خوشبختی را پیدا نمیکنی

 

خوشبختی بین هفت میلیارد انسان مخفی میشود

 

آخر خوشبختی که نوکر سینه چاک ما نیست

 

یک نعمت است

 

یک موهبت است

 

رهایش کنی جوری رهایت میکند

 

که از پشیمانی تا آخر عمرگریان باشی و نتوانی بخندی

 

مراقب خوشبختی هایمان باشیم

 

صدایش را بشنویم

 

آن را نا دیده نگیریم

 

هم من هم تو ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دانیال علی پناهی ...

 

f#

روزهایم آفتابی نیست...
ما را در سایت روزهایم آفتابی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : weexpectationforupo بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 21 آذر 1397 ساعت: 10:46