آمال

ساخت وبلاگ

در دلم این همه آمالِ فرو ریخته بود

.

جگرم از همه ی اهل زمین سوخته بود

.

چه کسی بود زمین خوردن ما را بیند

.

آن زمانی که در این سینه غم اندوخته بود

.

نای دلشاد شدن در دل بی تاب نبود

.

گوئیا دل به صلیب غمت آویخته بود

.

محتضر در دل بستر پی عزرائیل اش

.

آن دلی بود که با یاد تو آمیخته بود

.

​​​​​​.

​​​​​​.

​​​​​​.

دانیال علی پناهی


برچسب‌ها: غزل, شعر کلاسیک, شعر جدید, شاعران ایرانی

نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم دی ۱۴۰۲ساعت 23:34 توسط دانیال علی پناهی|

روزهایم آفتابی نیست...
ما را در سایت روزهایم آفتابی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : weexpectationforupo بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 18:45