نـرگـس مـسـت مـنـی و قـدر میدانم تو را
مــن چـه بـی حـد دوسـتـت دارم نـمـیـدانـم چرا
آفـتـابـی ، گـرم در شـبـهــای دلـتـنـگی ما
مـن ز حُسن روی تو صد شـکر دارم بـر خــدا
راستی با چشمهایـت جـان مـا را سوختی
آمدم لـــب وا کــنــم بـسـتـی دهـــانــم دوخــتــی
یاد دارم عشق را هم خود به من آموختی
آنـقـدر بـا چـشـمـهـایـت شـعـلـه مـی افـروخـتـی
نازنینم ناز تو از دیگران افزون تر اسـت
میدهد جان از برت آن کز همه مجنون تر است
دانیال علی پناهی
برچسبها: مثنوی
[ چهارشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۶ ] [ 21:30 ] [ دانیال علی پناهی ] [ ]
روزهایم آفتابی نیست...برچسب : نویسنده : weexpectationforupo بازدید : 118