دلتنگی

ساخت وبلاگ

ببین یک کـوه از ماتـم شـدم من

 
غریب و بی کس اعظم شدم من


چنین محکوم حبس غم شـدم من

 
چه بد تنها در این عالم شـدم من


فدای دسـتـهـای مـهـربـانت

 
فدای بوسه از اعماق جانت


سرم را شیره میمالم که رفتی


چه آسان میکنم بر دل خیانـت


چه شبها بغض ها را قورت دادم

 
چـه ایـامـی بـه مـرگ امـیـدوارم


چه قانون عجیب اندر غریبی

 
که من پاسوز صبر کردگارم


مـنم بازیگر هـر نقش غمگین

 
منم فرهاد غرق عشق شیرین


مـنم آن پیرمرد خسته از عـمـر


دلم از فرط غم ها گشته سنگین


شدم در کوی دنیا سخت مسکین

 
نکردم پشت من هـرگـز بـه آیین


تـوکـل داشـتـم تـا درد هـا رفـت

 
هزاران زخم را شد مرحمم دین


ولی امروز بـا حجم نبودت

 
به یاد اشکهای در سجودت


شکستم سخت همچون شاخه ای خشک

 
کـه دیـگـر نـیـسـت بـیـن ما حـضـورت

تقدیم به مادر بزرگ عزیزم

که هر چه از نبودش میگذره بیشتر دلتنگش میشم

برچسب‌ها: رباعی

[ دوشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ ] [ 3:41 ] [ دانیال علی پناهی ] [ ]

روزهایم آفتابی نیست...
ما را در سایت روزهایم آفتابی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : weexpectationforupo بازدید : 96 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 21:08