جانم به لب آمد ز انتظار مرگ و از لب برون نرفت
من عاقلی شدم که برای رهایی ز غم هم پی جنون نرفت
با عقل درد میکشیدم و هرگز نگشتم شاد
من نه مرده ام نه زنده ام پس هر چه بادا باد
دانیال علی پناهی
روزهایم آفتابی نیست...
برچسب : نویسنده : weexpectationforupo بازدید : 90