میوه ی رسیده

ساخت وبلاگ
 

 

 

کوچیک بودم ...

 

تو یه باغ داشتم بازی میکردم ... یه باغ پر از درخت میوه

 

فصل آلو قطره طلا بود و منم حسابی دوست داشتم

 

این میوه رو .....

 

میدونستم درختش کدومه ...

 

رفتم پای درخت و به آلوها نگاه کردم البته یه هفته

 

مونده بود تا کامل برسن و شیرین بشن ...

 

تا اون روز کال و ترش مزه بودن یه کمم تلخ ...

 

رنگشونم هنوز سبز بود و زرد نشده بود به طور کامل ...

 

یهو چشمم افتاد به یکیشون که نوک درخت بود

 

اون که نوک درخت بود بیشتر آفتاب خورده بود

 

بیشتر باد و بارون بهش خورده بود و قشنگ رسیده بود .

 

اون یه دونه آلو که نوک شاخه تو بالاترین قسمت درخت

 

در اومده بود ، از همه شیرین تر به نظر میرسید ...

 

به هر زحمتی بود با چوب و سنگ انداختمش پایین و

 

شستم و خوردمش ...

 

همونطور که حدس میزدم شیرین و خوش مزه بود ...

 

وقتی خوردمش دلم میخواست بازم یکی دیگه بخورم

 

همشون کال بودن ولی من دلم میخواست یکی دیگه بخورم

 

چند تا دیگه هم کندم ولی وقتی طعمشو تست میکردم

 

میدیدم ترش و تلخه و اصلا خوش مزه نیست ...

 

اولی رو دومی رو سومی و چهارمی هم تست کردم ...

 

بعدش نا امید شدم ....

 

دیگه هیچ آلویی نچیدم چون میدونستم دیگه هیچ کدومشون

 

اون آلو نمیشن ...

 

میدونی چرا یاد این خاطره افتادم؟

 

یه وقتایی یه آدمایی میان تو زندگیمون ...

 

مثل همون آلو های نوک درخت میمونن ...

 

آفتاب خوردن باد بارون سختی.......

 

درد کشیدن زجر کشیدن جون کندن تا فهمیده شدن

 

تا پخته شدن تا درد کشیده و با شعور شدن ...

 

فهمیدن نباید کسیو اذیت کنن

 

دلشون شکسته تا فهمیدن اونا نباید دل بشکنن ...

 

طعم همه ی سختی ها رو کشیدن تا عاقل شدن ...

 

میخواستم بگم قدر این آدما رو بدونیم ....

 

بعضیا دیگه تو زندگیت تکرار نمیشن

 

اگه قدرشونو ندونی برای همیشه از دستشون میدی ...

 

اونوقت هیچکس نمیتونه جای اونا رو بگیره

 

هیچ کس به اون کاملی نمیشه ...

 

هیچ کس به اون خوبی و مهربونی و با شعوری نمیشه ..

 

بعضیا بی تکرارن ...

 

بعضی بنده های خدا بین هشت میلیارد آدم فقط یه نفرن

 

یه نفر خاص که دیگه مثلش نخواهد اومد ...

 

شاید اون یه نفر از خیلی ها بهتر نباشه اما

 

ممکنه تو زندگی تو بهترین باشه ...

 

و بهترین های زندگی ما خیلی کمن ...

 

مراقب آدمای بی تکرار زندگیمون باشیم ..

 

بعد از اینکه از دستشون دادیم افسوس فایده نداره .

 

رفتنی میره و دیگه هم برنمیگرده ..

 

موندنی ها رو رفتنی نکنیم ....

 

بی لیاقتیمونو ثابت نکنیم ...

 

به بخت خودمون نخندیم ...

 

همه چیز و همه کس رو به بازی نگیریم ...

 

موقعیت شناس باشیم نه ساده و احمق ....

 

ما خوشبختیم به شرطی که از داشته هامون لذت ببریم ...

 

قدر داشته هامون رو بدونیم اونم با همه ی وجودمون ...

 

شاید تو آستانه ی سی سالگی این یه تجربه با ارزش بوده برام

 

که قدر آدمای خوب زندگیمو بدونم ...

 

شما هم بدونید ....

 

 

موفق باشید ....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دانیال علی پناهی

روزهایم آفتابی نیست...
ما را در سایت روزهایم آفتابی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : weexpectationforupo بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 18 ارديبهشت 1398 ساعت: 18:26