روزهایم آفتابی نیست

متن مرتبط با «الله» در سایت روزهایم آفتابی نیست نوشته شده است

الله

  • چون سیل غم تو  در همه دنیا نیستموجی ست که در توان ماهی ها نیستاین نوچه ی الوات سر بازار استآن یکه بزن از صف لوتی ها نیستدلبر مکنی جفا چه طاقت دارم؟ این دل که چو سنگ مر مر و خارا نیستدر بادیه عمری ست پی دلدارمافسوس که دلبر من از اینجا نیستآنقدر سراغت بگرفتم از خلقگفتند از اینجا شده رد، حالا نیستچاهیست جهانم به سیاهی چون شبپایین بنشستیم و به آن ، بالا نیستای چرخ فلک خون جگر جامی چند؟ این خون دل من است و از می ها نیستبا من چه کنی لطف و مدارایی داراین خشم و جفا به شان سلطان ها نیستگفتند رقیبان که همه یک جورندگفتم به خدا دلبرم از آنها نیستگفتند همه وفا ندارند ، ببینگفتم که خموش، مر خدا اینجا نیست؟ گفتند به غیبت که مرا رام کننداین دل که تبار نسل وحشی ها نیستبا چشم تو را دیدم و با عقل تو رااین قلب که بی جهت به کس شیدا نیستگفتند ، بگویند ، چه دانند از عشقچون حد تو در تصور آنها نیستدانیال علی پناهیبرچسب‌ها: الله_خدا_شعر کلاسیک_غزل[ جمعه بیست و ششم آذر ۱۴۰۰ ] [ 14:59 ] [ دانیال علی پناهی ] [ ] بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها